پس از فروپاشی اقتصادی سال 1880، اغلب مردم به تجارت قهوه روی آوردند. اگرچه مراحل اجرایی آن پیچیده بود، اما به طور مختصر، مفهوم "بورس قهوه" ساده تعریف میشد: «خریدار با فروشنده قراردادی منعقد میکند تا تعداد مشخصی کیسهی قهوه را در زمان معینی تهیه کند.»
با گذشت زمان، ارزش قرارداد محصولات به عوامل بازار تغییر میکرد. اغلب فعالان واقعی بازار قهوه از این قراردادها به عنوان "پوشش ریسک" در برابر نوسانات قیمت استفاده میکردند، در حالی که باقی به امید احتکار محصول، نقدینگی لازم را تأمین میکردند، زیرا هر قرارداد نیاز به خریدار و فروشنده موافق دارد. اگرچه افراد محتکر ممکن بود سود کنند، اما همچنین امکان از دست دادن همهچیز نیز وجود داشت. در اصل، آنها نوعی بیمهی ریسکِ قیمت برای تاجران قهوه فراهم میکنند.
اَبرام ویکمن ذکر کرد: "ادعا میشد که اگر بورسی وجود میداشت ، این سقوط رخ نمیداد. همچنین، برشتهکارانی که مایل به قیمت مشخصی برای محاسبات خود بودند؛میتوانستند با خرید قراردادهای آتی، دقیقاً بدانند قهوه چقدر تمام میشود." علاوه بر این، این بورس برای نیویورک سودآوربود و تجارت را در آنجا متمرکز میکرد. این نوع از تجارت میتوانست در حل اختلافات داوری کند و بر سوءاستفادههای فزاینده در تجارت نظارت داشته باشد. طرفداران ایجاد بورس قهوه، استدلال میکردند که با استانداردهای ثابت برای درجههای قهوه، مخاطبهای عام به قهوه علاقهمند شده و مقادیر بیشتری را حمل خواهند کرد که به بازار کمک میکند.
گروهی دیگر، با بورس قهوه مخالف بودند و پیشبینی میکردند که با احتکار قهوه، فعالان واقعی آن از بازار بیرون رانده میشوند، اتهامی که پس از آن بارها تکرار شد. با این حال، بورس در ۷ دسامبر ۱۸۸۱ - دقیقاً یک سال پس از ورشکستگی B.G. Arnold & Company - به طور رسمی تأسیس شد وبنجامین آرنولد (Benjamin Arnold) یکی از مؤسسان و اولین رئیس "بورس قهوه" شد. ویکمن یادآوری کرد که برای مدتی طولانی هیچکس به بورس اعتماد نداشت و از آن با نام "صنعتی مضحک با معاملاتی اندک" یاد میشد. اما سرانجام، این نوع از تجارت به صحنهای دیوانهوار از خریداران، فروشندگان و محتکران تبدیل شد که در آن شخصی به دیگری رحم نمیکرد.
با این حال، به جای جلوگیری از تلاش برای احتکار بازار، بورس تنها به تاکتیکهای قدرت، پیچیدگیهای جدیدی افزود، زیرا نوار قیمتها به کانون قابل توجهی از اضطراب تبدیل شد که بیوقفه نمادهای قیمت را بیرون میریخت.
برای مثال، رونق بزرگی در سالهای ۱۸۸۶-۱۸۸۷ به دنبال اخبار کاهش محصول برزیل رخ داد. چندین شرکت بزرگ در برزیل، اروپا، نیواورلئان، شیکاگو و نیویورک تحت رهبری جوزف جی. اودونوهو (Joseph J. O'Donohue) رئیس تامانی – با هدف افزودن قیمتها تا سقف ۲۵ سنت برای هر پوند در قراردادهای دسامبر، متحد شدند. اُدونوهو در قیمت ۱۷.۵ سنت با فروش موقعیت خود سود برد، اما یک اتحادیه احتکارگرِبرزیلی که توسط بی. جی. آرنولد نمایندگی میشد، به بالا بردن بازار ادامه داد و قراردادهای آتی دسامبر در ژوئن ۱۸۸۷ به بالای ۲۱ سنت رسید. در دوشنبه، ۱۳ ژوئن، صدها نفر برای تماشای "کشتار گاوها" به بورس هجوم آوردند، در حالی که قیمت قراردادهای دسامبر به ۱۶ سنت سقوط کرده بود.
روزنامهنگار معاصر، ریچارد ویتلی(Richard Wheatley) نوشت: "فروپاشی، اجتناب ناپذیر بود و باعث وحشت شد.مقادیرعظیمی قهوه توسط دارندگانی که دیگر توانایی نگهداری آن را نداشتند به دریا ریخته شد." با این حال، فروشندگان با هدف کمک به بورس، مقادیر انبوهی قهوه خریداری کردند. اُدونوهو، رئیس تامانی، به همراه هرمان زیلکن(Herman Sielcken) از شرکت دبلیو. اچ. کراسمن اند برادر(W.H. Crossman & Brother)، ۱۰۰,۰۰۰ کیسه قهوه در قیمتهای نزولی خریداری کرد که برای این شجاعت مورد "تقدیر" قرار گرفت. البته آنها از هر دو سوی نوسان بازار نیز سود کردند. زیلکن، یک مهاجر آلمانی باهوش، به زودی به نیرویی بزرگ در دنیای قهوه تبدیل شد ، کسی که بسیاری در این صنعت از او هراس داشتند، و این نوع از ترس احترام و تنفر به همراه میآورد. اما در این مرحله، زیلکن قهرمانی بود که بازار را نجات داد و قیمت را دوباره به ۱۷ سنت بازگرداند.
مترجم: ستایش حبیبزاده