در شمال، در بوستون، سلسلهای دیگر از قهوه شکل گرفت. کیلب چیس (Caleb Chase) که در کِیپ کاد (Cape Cod)بزرگ شده بود، تا ۲۴ سالگی در فروشگاه مواد غذایی پدرش کار می کرد، سپس به بوستون نقل مکان کرد تا برای یک شرکت خشکبار معروف کار کند. در سال ۱۸۶۴، چیس ۳۲ ساله با دو شریک، به طور مستقل به کسبوکار برشتهکاری قهوه پرداخت. در سال ۱۸۶۷، جیمز سنبورن (James Sanborn) که چهار سال از چیس جوانتر بود، از زادگاهش مین (Maine) به بوستون (Boston) نقل مکان کرد. او که قبلاً در یک کارگاه ماشینآلات کار کرده و سپس بذر گیاهان فروخته بود، اینک به عنوان تاجر قهوه و ادویه فعالیت خود را آغاز کرد. در سال ۱۸۷۸، این دو نفر تحت نام "Chase and Sanborn" با هم متحد شدند و در قهوه و چای تخصص یافتند.
چیس و سنبورن ابتدا با ارائهی قهوهی جاوه (Java) داخل قوطیهای مهروموم شدهی تولیدی خودشان به شهرت رسیدند. در سال ۱۸۸۰، Chase and Sanbornبه شیکاگو گسترش یافت و دو سال بعد شعبه کانادایی خود را در مونترال (Montreal) افتتاح کردند. تا سال ۱۸۸۲، آنها در کارخانهی هفت طبقهی خود در خیابان براد بوستون (Boston's Broad Street) ماهانه بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ پوند قهوه میفروختند. آنها حدود ۲۵٬۰۰۰ نماینده فروش محلی در اغلب شهرهای جنوب، غرب و کانادا استخدام کرده بودند و به هر کدام امتیازات فروش انحصاری در منطقهی خود اعطا کردند. با این گسترش تهاجمی، سودها به سرعت رشد کرد و پس از سال ۱۸۸۰ هرگز به زیر یک میلیون دلار در سال نرسید.
چیس، سنبورن و شریک جوانتر آنها، چارلز سیاس (Charles Sias)، استادان بازاریابی و متخصصان قهوه محسوب میشدند. آنها که اولین کسانی بودند که از قوطیهای دربسته برای جلوگیری از کهنه شدن قهوه در اثر اکسیژن استفاده کردند (Sealed Tins)، بر روی آنها مهر علامت قهوهی جاوه و موکا بسیار تأکید داشتند و آنها را نیز با مهر خانواده چیس به تصویر کشیدند. مهر خانوادگی چیس به این شکل بود: یک شیر"خیزبرداشته (Rampant)" بر روی چهار صلیب ثبت شده بود، که روی آن کتیبهی لاتین"Ne cede malis" به معنای "تسلیم شرارت نشو" نوشته شده بود.
با این حال، آنها تا حدی تسلیم شدند، همانطور که یکی از کارکنان قدیمی آنها سالها بعد فاش کرد. برند جاوه و موکای آنها حاوی قهوه بسیار کمی بود .هنگامی که شرکت "Swift & Company" به دلیل استفاده از عبارت –چربی خالص خوک"Pure Leaf Lard" به اتهام ارائهی نادرست محکوم شد، برشتهکاران قهوه اصطلاحات جغرافیایی را حذف کردند و به سادگی قهوهی خود را برند Chase and Sanborn نامیدند. در همان زمان، شرکتها، انواع قهوههای درجه دو و سه را با نامهای جذاب اما غیر توصیفی ارائه میدادند، نامهایی مانند: سانریکا(Sanrika)، جنگهای صلیبی(Crusade)، اسپلناد(Esplanade)، درخشش طلایی (Golden Glow)، همنشین خوب (Good Fellow)، برند بوفالو(Buffalo Brand)، بونیتا(Bonita) و ویژه واگن غذاخوری (Dining Car Special). همه اینها در کیسههای کاغذی با آستر پوستی،بستهبندی میشدند.
Chase and Sanborn از جمله اولین کسانی بودند که از جایزه برای بازاریابی قهوه خود استفاده کردند. آنها سالانه ۲۰٬۰۰۰ دلار برای تبلیغات هزینه میکردند که بیشتر آن به صورت کتابچههای رنگی آموزشی مانند تاریخ پرچم آمریکا (The History of the American Flag)، پرندگان آمریکای شمالی (North American Birds) و یا داستان پدران زائر(The Story of the Pilgrim Fathers) بود. سایر اهداییها شامل دفترچه، کارت شناسایی، و کارت نمایشگاههای فروشگاهی بود.
حتی در یک دوره، آنها قوریهای بسیار برزگی را بر روی پنجاه اسب و واگن خود نصب کردند که گفته میشد حرکت آنها کاملاً با بخار خارج شده از نوک قوریها همراه بود.
سپس، اهمیت ایجاد رابطه با مشتریان پررنگتر شد، مالکان به دنبال فروشندگانی بودند که "هوش اجتماعی" داشتند. اگر مشتری بیمار میشد، نمایندهای از Chase and Sanborn به دیدار او میرفت. در زمانهای سخت، مانند سیل ورمونت(Vermont) در سال ۱۹۲۷، تمام بدهیهای مشتریان به شرکت کاملاً لغو شد. در جنوب با کمبود نقدینگی، گاهی اوقات پنبه به عنوان ارز پذیرفته میشد. این شرکت همیشه کارتهای تبریک تعطیلات را برای هر مشتری ارسال میکرد.
یک تبلیغ Chase and Sanbornاز سال ۱۸۹۲ مادربزرگی مهربان را نشان میداد که به انتهای یک فنجان قهوه نگاه میکرد، در حالی که دختر و نوهاش از روی شانه او نگاه میکردند و میگفتند:"مادر عزیز، در فنجان خود چه میبینی؟" و او پاسخ میداد: "تمام دنیا در حال نوشیدن قهوه و چای Chase and Sanborn." در پایان، یک کارت همراه توضیح میداد که چگونه میتوان از پسماند قهوه یا چای در ته فنجان فال گرفت. در همان سال، چیس اند سنبورن Chunks of Gold را منتشر کرد، که یک کتابچه بهروز شده از تأییدیههایی بود که به وضوح نشان میداد:"مشتریان منحصرا چای و قهوه ما را میخرند، فقط به این دلیل که ثابت شده که بهترین هستیم." آنها به این موضوع افتخار میکردند که عوامل خرید آنها، که در نقاط استراتژیک کشورهای تولیدکننده مستقر بودند،اغلب از مزارع خصوصی خریداری میکردند و "بهترین بهترینها" را تضمین میکردند.
احتمالاً این تبلیغات اغراقآمیز از چارلز سیاس، شریک جوانتر و پرزرق و برقتری که در سال ۱۸۸۲ به شرکت پیوسته بود، ناشیانه تلقی میشد. کیلب چیس و جیمز سنبورن تجسم اشراف یانکی قدیمی بودند، با عملگرایی باوقار و حس طنز خشک. چیس همیشه از یک همکار میپرسید که کسبوکار چگونه پیش میرود، زیرا، همانطور که توضیح داد، به او کمک میکرد تصمیم بگیرد برای ناهار استیک سفارش دهد یا لوبیا. سنبورن یک روز دیپلماسی خود را نشان داد وقتی زنی از او در مورد بهترین راه برای درست کردن قهوه راهنمایی خواست و سنبورن بعد از توضیح دادن گقت:"به قول من، خانم، من نمیدانم چگونه قهوه بهتری درست کنم."
با وجود چنین احترامی به سلیقه مشتریان، دو شریک ارشد واقعاً قهوه خود را میشناختند. و آنها زحمت کشیدند تا مطمئن شوند بهترین را برای قیمتی که پرداخت میکردند تهیه میکنند. آنها همیشه یک نمونه را با دست برشته میکردند، سپس آن را نرم آسیاب میکردند، با دقت وزن میکردند سپس با دیگر قهوههای معروف مقایسه میکردند. در حالی که خریداران چای سالها به این شکل مقایسه انجام داده بودند،Chase and Sanborn در اوایل دهه ۱۸۸۰ پیشگامان قهوه بودند، اگرچه اشاره کردند که "این فرآیند توسط اندک مقایسه کردنی هدایت میشود" که نشان میداد دیگران نیز از این روش استفاده کردهاند. آنها افزودند که "موفقیت به عنوان یک متخصص قهوه نیاز به کاربرد دقیق و سازگاری عمومی دارد."
مترجم: ستایش حبیبزاده