او در سال 1721 کتابی را تحت عنوان " نامه های ایرانی " به چاپ رسانید .
مونتسکیو در این رمان مکاتبه ای انتقاداتش را از جامعه فرانسوی از زبان دو گردشگر ایرانی به نام های ازبک و رضی که در پاریس اقامت دارند بیان میکند . نامه های ایرانی مجموعه ای از 161 نامه است که در نامه 36 اشاره ای به قهوه و فرهنگ قهوه نوشیدن در پاریس می شود که جالب توجه است .
* نامه سی و ششم - ازبک به رضی در ونیز
قهوه خوردن در پاریس بسیار مرسوم است و برای قهوه خوردن به کافه هایی می روند که تعدادشان در این شهر بسیار است. در این کافه ها مشتریان یا درباره خبرهای روز با همدیگر گفت و گو می کنند و یا به بازی شطرنج می پردازند و در بعضی از این کافه ها قهوه ای درست می کنند که هرکه آن را بخورد به دنیای خیال فرو میرود و موقعی که از کافه بیرون می آید ، تصور میکند که ذوق و استعدادش دست کم چهار برابر شده است.
اما آنچه مرا متعجب میکند این است که چرا این افراد ذوق و استعدادشان را به مصلحت و منفعت کشورشان به کار نمیگیرند و اوقات خود را با بحث و جدل های کودکانه می گذرانند ! برای مثال میگویم در زمانی که من به پاریس رسیده بودم ، بحث و جدل روشنفکران کافه نشین بر سر موضوعی بود که حتی تصور آن عجیب می نماید . این بحث و جدل درباره شهرت و اعتبار یک شاعر بزرگ و نام آور یونانی بود ، که در حدود دو هزار سال پیش ، معلوم نبود در کجا به دنیا آمده و در چه سالی از دنیا رفته است و در این مباحثه افراد به دو دسته تقسیم شده بودند و هر دو دسته معتقد بودند که این شاعر مقامی والا در ادبیات دارد و در عظمت مقام ادبی او اختلاف نداشتند ، اما مسئله بر سر میزان و درجه مقام والای او بود .
یک دسته این مقام را بالاتر از دسته دیگری می دانست و دسته دوم با دسته اول در این درجه بندی توافق نداشت . و تمام مسئله همین بود ! و این بحث و جدل بسیار پرجوش و خروش بود و این دو دسته صمیمانه به همدیگر دشنام می دادند و سخنان رکیک می گفتند و می شنیدند و با شوخی های زننده همدیگر را می آزردند ، که من به هیچ وجه نه موضوع را می پسندیدم و نه این بگو مگوهایشان را و با خود میگفتم : اگر یک آدم بی خبر ، در مقابل این مدافعان شاعر یونانی بایستد و برخلاف میل آنها چیزی بگوید ، این افراد غیرتمند که برای دفاع از حیثیت مردگان چنان شور و هیجانی دارند ، با او چه خواهند کرد ؟ و بعد از کمی تفکر و تامل در این قضیه دعا میکردم و از خداوند می خواستم که مرا از شراره دشمنی و کینه توزی اینگونه افراد که حتی شاعری بعد از دو هزار سال اقامت در گور خود از شر زبان آنها در امان نمانده است محافظت نماید .
اگر آنها یک دشمن زنده را در برابر خود ببینند، چه بلایی بر سر او خواهند آورد ؟ و اما این افراد در بحث و جدل بیشتر کلمات و اصطلاحات عامیانه را به کار میبرند و دسته دیگری هم در این شهر هستند که با زبان و لحنی توحش آمیز با همدیگر بحث میکنند که پنداری به کاربردن چنین لحن و زبانی به سرسختی و خشونت این مبارزان می افزاید .
مرکز این نوع مباحثات در محله ای است که خشن ترین و بدترین درگیری ها را در آن جا باید جست و جو کرد . معمولا دو طرف بحث بسیار خوب استدلال میکنند و هر دو به نتایج غلطی میرسند ! و نوع دیگری مباحثات اختصاص به محله دیگری دارد که دوستداران این نوع بحث و جدل ها میگویند که باید از گرسنگی مرد و تسلیم نشد . و ما در این محله کسانی را می یابیم که از کشور خود رانده شده اند و از دریاها گذشته و به فرانسه آمده و اینجا جایگیر شده اند و و برای امرار معاش چیزی جز مشاجره و بحث و جدل با خود نیاورده اند .
رضا حواله دار