جنگ داخلی آمریکا (۱۸۶۵-۱۸۶۱) مصرف قهوه را کاهش داد، چرا که دولت فدرال، مالیات ۴ سنتی بر واردات قهوه وضع کرد و بنادر جنوبی را محاصره نمود تا شورشیان نتوانند قهوه دریافت کنند. تا پیش از جنگ، تولید قهوه به دلیل قیمتهای پایین سالهای گذشته، کاهش یافته بود، در حالی که تقاضای مصرفکنندگان بهتدریج افزایش مییافت. اکنون تولیدکنندگان که با افزایش چشمگیر قیمتها به دلیل جنگ تشویق شده بودند، تلاشهای خود را دوچندان برابر کردند.
در اصل موضوع آن بود که جنگ داخلی، سربازان را به نوشیدن دائمی قهوه عادت داده بود. سهمیه روزانه هر سرباز فدرال شامل یکدهم پوند قهوه سبز بود که با محاسبه سالانه، به مصرف سرانه ۳۶پوند میرسید.
«صدها آتش کوچک از اردوگاهها در تپهها و دشتها زبانه میکشید و گویی که با جادو، هکتارها زمین از نور آنها روشن میشد. سربازان دور آتش جمع میشدند و تقریباً همیشه اولین کاری که میکردند، درست کردن قهوه بود. پس از آن، بسیاری از آنها که از خستگی روز فرسوده شده بودند، شامشان را به بیسکویت جیرهبندی شده و قهوه محدود میکردند و در پتوهایشان میپیچیدند. اگر قرار بود نیمهشب حرکت کنند، مگر اینکه حمله غافلگیرانه در کار باشد، حتماً قبل از آن یک قوری قهوه میخوردند... قهوه همراه غذا، بین غذا و در هر ساعت از شب، چه هنگام رفتن به نگهبانی و چه پس از آن نوشیده میشد.»
از آنجا که قهوه بخش مهمی از جیره بود، روش تقسیم عادلانه آن (پس از آسیاب شدن) به آیینی خاص تبدیل شده بود. استیون کرین(Stephen Crane) در یکی از داستانهای کوتاه جنگ داخلی خود نوشته است: «پتوی لاستیکی ستوان روی زمین پهن شده بود و روی آن قهوه جیره را ریخته بود... با شمشیرش خطهایی روی توده قهوه کشید تا مربعهای قهوهای کاملاً مساوی روی پتو پدیدار شد.» برای اطمینان از عدالت، افسر مسئول تقسیم پشتش را برمیگرداند و یکی از سربازان فریاد میزد: «این تکه مال کیست؟» و افسر در پاسخ، یک نام از فهرست میخواند.
از آنجا که قهوهی آسیابشده بهسرعت کهنه میشد، سربازان ترجیح میدادند دانههای کامل را حمل کنند و در صورت نیاز آسیاب کنند. هر آشپز گروه یک آسیاب دستی همراه داشت. حتی برخی تفنگهای شارپ به گونهای طراحی شده بودند که آسیاب قهوه در قنداق آن جای میگرفت تا سرباز همیشه آسیاب خود را همراه داشته باشد.
یکی از کهنهسربازان ژنرال شرمن(Sherman) قهوه را اینگونه توصیف کرد:
«این نوشیدنی با خلوص شکوهمندش، آنقدر قدرتمند است که میتواندسخرههای آهنی بزرگ را به پرواز درآورد.» قهوه بیش از یک محرک بود و به روشهای دیگر نیز مفید واقع میشد. روی هر جعبه بیسکویت جیره نوشته بود:
سرباز حواسش به حشرات باشد! قهوه را بجوشاند و بیسکویت جیره را در آن خرد کند.
در همین حال، سربازان کنفدراسیون مجبور بودند از جایگزینهای قهوه استفاده کنند، مانند بلوط، ریشه قاصدک، بامیه یا کاسنی. قهوه واقعی در جنوب منطقه، آنقدر کمیاب بود که در ریچموند(Richmond) و ویرجینیا (Virginia) به قیمت ۵ دلار برای هر پوند میرسید، تا جایی که جواهرسازان در آتلانتا (Atlanta) دانههای قهوه را به عنوان صنجاقسینهبر روی لباسشان قرار میدادند.
مترجم: ستایش حبیبزاده